پریسا طاهری والا؛ عباس جوارشکیان؛ علیرضا کهنسال
چکیده
تلاش برای شناسایی نفس در علوم گوناگون ازجمله فلسفه، جایگاه والایی داشته است و هنوز هم دارد و ابنسینا و ملاصدرا مُبدع دو مشرب فکری و فلسفی نیز بهاین مهم اهتمام داشتهاند،این مقاله با استفاده از شیوة کتابخانهای و جمعآوری مطالب مکتوب، به دیدگاهاین دواندیشمند در بحث نفس پرداخته و میکوشد تا با بررسی و تأمل و تعمیق در «تعریف ...
بیشتر
تلاش برای شناسایی نفس در علوم گوناگون ازجمله فلسفه، جایگاه والایی داشته است و هنوز هم دارد و ابنسینا و ملاصدرا مُبدع دو مشرب فکری و فلسفی نیز بهاین مهم اهتمام داشتهاند،این مقاله با استفاده از شیوة کتابخانهای و جمعآوری مطالب مکتوب، به دیدگاهاین دواندیشمند در بحث نفس پرداخته و میکوشد تا با بررسی و تأمل و تعمیق در «تعریف نفس» به وجوه اشتراک و افتراقاین دواندیشمند دراین خصوص بپردازد.بین «تعریف اشیا» و «مبانی خاص یک نظام فلسفی» رابطة تأثیر و تأثر وجود دارد، بهعبارتدیگر، تفاوت تعریفها نشاندهندة تفاوت مبانی است و تفاوت در مبانی هر نظام فلسفی نیز، منجر به بروز تمایز و اختلاف در تعریف و تبیین اشیا میشود، بنابراین بررسی و تحلیل تعریف نفس در تفکر فلسفی ابنسینا و ملاصدرا میتواند علاوه بر تبیین و مقایسة نظرات خاصاین دو دراین امر، به شناسایی چیستی مبانی نظری آن دو نیز بیانجامد، هرچند تعریف نفس به؛ «کمال اول برای جسم طبیعی» و «جوهر مجرد بسیط بودن»؛ که مورد پذیرشاین دو فیلسوف است؛ نشان از شباهتهای دیدگاه دراین رابطه است اما در مواردی نظیر بحث درباره چگونگی و پیدایش نفس و نحوه بقای آن و... به تفاوتهای مبنایی میرسیم که دراین مقاله به آنها پرداختهشده است.
نرگس کاظمی نیا؛ علیرضا کهنسال
دوره 15، شماره 2 ، تیر 1394، ، صفحه 101-128
چکیده
نظریة اتمی که اکنون اقبال عام یافته است، در ظاهر همانند جزء لایتجزی است و برهان اثبات هیولا نیز وابسته به ابطال جزء است. مقالة حاضر درصدد پاسخ به این پرسش ها است که آیا دلایل ابطال جزء، اتم ها را نیز فرا میگرفته است و آیا فلاسفه، مستقیماً نیز به ابطال نظریة اتمی پرداخته بودند و در هر دو صورت آیا قبول هیولا با پذیرش نظریة اتمی سازگار ...
بیشتر
نظریة اتمی که اکنون اقبال عام یافته است، در ظاهر همانند جزء لایتجزی است و برهان اثبات هیولا نیز وابسته به ابطال جزء است. مقالة حاضر درصدد پاسخ به این پرسش ها است که آیا دلایل ابطال جزء، اتم ها را نیز فرا میگرفته است و آیا فلاسفه، مستقیماً نیز به ابطال نظریة اتمی پرداخته بودند و در هر دو صورت آیا قبول هیولا با پذیرش نظریة اتمی سازگار است. حاصل آن است که برهان های ابطال جزء مستقل هستند و با نظریة اتمی در نفی و اثبات تلازمی ندارند و فلاسفة ما در ابطال رأی دموکریت بر خطا بودند و اثبات هیولا ملازمه ای با رد نظریة اتمی ندارد.